خواستم هدیه ای برایت بفرستم ،
با خودگفتم:زیباترین وگرانبهاترین چیزهارا،
برایت خواهم فرستاد
گل گفت:مرا بفرست که مظهر زیبایی وعشقم.
خار گفت:مرا بفرست که بدیده دشمنانش نشینم.
سرو گفت :پس برگی از من بفرست که مظهر زیبایی وجمالم .
سر بزیر در اندیشه انتخاب بودم که،
دل به صدا درآمد ....
((مرا به او تقدیم کن ،
که فقط به خاطراو در سینه تو میطپم))
................و من نیز چنین کردم