برگهای ریزان
مقابل پنجره انباشته میشوند،
برگهای خزان،
به رنگ زرد وسرخ.
لبان ترا میبینم
بوسه های تابستانی را
خورشید دست را می سوزاند
ومن به آن عادت کرده بودم
از وقتی تو رفتی
روزها طولانی تر بنظر میایند
وبزودی خواهم شنید،
آهنگ قدیمی زمستانی را
ولی ترا از دست داده ام ،
قبل از هر چیز عزیزم ،
وقتی که برگهای خزان
شروع به ریختن میکنند .
THE AUTUMN LEAVES
The falling leaves,
Drift by the window.
The autumn leaves,
Of red and gold.
I see your lips,
The summer kisses,
The sun burned hand,
I used to hold.
Since you went away,
The days grow long,
And soon I`ll hear,
Old winter song.
But I`ve missed you,
Most of all my darling,
When Autumn laeves start...to fall.