سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سوته دلان
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» جام غرور

از بسکه دلم به غم گرفتار شدست

زین غم بخدا جام غرورم بشکست 

من خسته زدل که دم بدم عاشق بود 

دل خسته ازاین که طرفی از عشق نبست

                    **********************************

درپیش من خسته چسان آمده ای 

با روی پریش ونگران آمده ای 

شمشیر به قتل ما چرا میبندی ؟

کز بستر ننگ دگران آمده ای   



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » حسین میرمرتضوی ( یکشنبه 85/3/14 :: ساعت 12:34 صبح )
»» زندگی

تو خودت میدانی

 زندگی خاطره یک شب توفانی نیست

                زندگی ،دربدری با غم پنهانی ...نیست

زندگی،محو تماشای جمال من و توست

  زندگی ....

                   قامت رعنای کمال  ،  من و

                                                       توست

                                                             (آشنا)



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » حسین میرمرتضوی ( دوشنبه 84/10/19 :: ساعت 12:16 صبح )
»» یاد

دارم از یادتو میرم

مثل یک کتاب کهنه

که توی گنجه، داره خاک میخوره

مثل بارون بهاری

که یادش میره

بره سراغ یک کویر خشک

دارم از یاد تو میرم

مثل برگی که داره میبردش باد

مثل مهتاب که رفته از یادش

آب تو چاه ته باغ

که سرپوش داره

مثل افسانه تلخی ،که همه بردنش از یاد

دارم از یاد تو میرم

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » حسین میرمرتضوی ( چهارشنبه 84/4/15 :: ساعت 1:14 صبح )
»» هدیه

خواستم هدیه ای برایت بفرستم ،

با خودگفتم:زیباترین وگرانبهاترین چیزهارا،

برایت خواهم فرستاد

گل گفت:مرا بفرست که مظهر زیبایی وعشقم.

خار گفت:مرا بفرست که بدیده دشمنانش نشینم.

سرو گفت :پس برگی از من بفرست که مظهر زیبایی وجمالم .

سر بزیر در اندیشه انتخاب بودم که،

دل به صدا درآمد ....

((مرا به او تقدیم کن ،

که فقط به خاطراو در سینه تو میطپم))

................و من نیز چنین کردم

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » حسین میرمرتضوی ( جمعه 84/3/27 :: ساعت 10:7 عصر )
»» پاییز

کاش چون پایییز بودم

کاش چون پاییز زرد وملال انگیز بودم

برگهایم یکایک زرد میشد

آسمان سینه ام پر درد میشد

آبی چشمان من پر ابر میشد

کاش چون پاییز بودم

وحشی و زیبا ورنگ آمیز بودم



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » حسین میرمرتضوی ( یکشنبه 84/3/15 :: ساعت 11:53 عصر )
»» نوشته

روی کاغذ سفید قلبم

باخط قشنگت

عزیزم                    

یه نوشته ای گذاشتی رفتی

نمی دونم چی نوشتی ؟

فقط اینو میدونم ،هرکی که خوند

به من و عاشقی و عشق

حسودیش میگیره

      



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » حسین میرمرتضوی ( پنج شنبه 84/3/12 :: ساعت 8:4 عصر )
»» برگهای خزان

برگهای ریزان

مقابل پنجره انباشته میشوند،

برگهای خزان،

به رنگ زرد وسرخ.

لبان ترا میبینم

بوسه های تابستانی را

خورشید دست را می سوزاند

ومن به آن عادت کرده بودم

از وقتی تو رفتی

روزها طولانی تر بنظر میایند

وبزودی خواهم شنید،

آهنگ قدیمی زمستانی را

ولی ترا از دست داده ام ،

قبل از هر چیز عزیزم ،

وقتی که برگهای خزان

شروع به ریختن میکنند .

THE AUTUMN LEAVES

The falling leaves,

Drift by the window.

The autumn leaves,

Of red and gold.

I see your lips,

The summer kisses,

The sun burned hand,

I used to hold.

Since you went away,

The days grow long,

And soon I`ll hear,

Old winter song.

But I`ve missed you,

Most of all my darling,

When Autumn laeves start...to fall.

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » حسین میرمرتضوی ( پنج شنبه 84/3/12 :: ساعت 7:42 عصر )
<   <<   6   7   8      >
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

کمی با من بنشین
قاصدک
((م))
بغض
با چشمان باز
آهو
تصویر تو
شانه مردانه
عصیان
اشک
پیمان
بازباران
ترس
خدا نگهدار
چون تو
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 2
>> بازدید دیروز: 4
>> مجموع بازدیدها: 56511
» درباره من

سوته دلان

» فهرست موضوعی یادداشت ها
افرینش . اقاقی . بارش ابر . بشکند . تاریک . تندر . توی جنگل . جاده . خوشه . درخشان . ذات . سایه . سوگند . شرابی . طبیعت . عهد . فلک . مخلوق . میپرستم . میترسم . میمیرم . نقص . هجوم . وفاداری . کلاغان .
» آرشیو مطالب
گذشته های نزدیک
آنچه گذشته
بهار 1387
زمستان 1386
پاییز 1386
تابستان 1386
زمستان 1385

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
آقا مهدی

» صفحات اختصاصی

» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» موسیقی وبلاگ

» طراح قالب