سلام دوست عزيزم
ممنونم به كلبه محقر من اومدي
هميشه منتظر حضور نيلوفري شما هستم
بي تو در ميابم چون چناران كهن از درون تلخي واريزم را
كاهش جان من اين شعر من است
آرزو مي كردم
كه تو خواننده شعر من باشي
راستي شعر مرا ميخواني؟
نه دريغا هرگز
باورم نيست كه خواننده شعرم باشي
كاشكي شعر مرا ميخواندي
و چه روياهايي ، كه تبه گشت و گذشت
و چه پيوند صميميتها كه به اساني يك رشته گسست
چه اميدي چه اميد
چه نهالي كه نشاندم من و بي بر گرديد
دل من ميسوزد كه قناريها را پر بستند
كه پر پاك پرستو ها را بشكستند
و کبوترها ...
اه کبوترها را
و چه اميد عظيمي به عبث انجاميد.